شرکت مسافربری جهانگشت مهر تعاونی 16

برای رزرو بلیط کلیک کنید

روستای ماخونیک

روستای ماخونیک به سرزمین لی لی پوت های ایران یا سرزمین آدم کوچولوها شهرت دارد. به دلیل معماری خاص خانه های روستای ماخونیک داستان ها و افسانه های بسیاری پیرامون آن شکل گرفته است. روستای ماخونیک روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سربیشه است و در منطقه ماخونیک و دهستان دُرُح قرار دارد. فاصله روستا با شهر بیرجند، مرکز استان خراسان جنوبی به ۱۳۰ کیلومتر می رسد و در ۲۰ کیلومتری شمال نهبندان واقع شده است. فاصله آن با افغانستان ۳۵ کیلومتر است و برای رسیدن به آن باید ۷۸ کیلومتر از شهر سربیشه به سمت شرق حرکت کرد. ارتفاع این روستا از سطح دریا به ۱۵۸۳ متر می رسد. خود منطقه ماخونیک نیز ۱۲ روستا دارد و روستای ماخونیک بزرگترین آن محسوب می شود.

دلیل اول ساخت خانه های این منطقه در این اندازه، سرمای شدید هوا در فصل های سرد سال و شب هاست. از آنجایی که هیزم به سختی در این اطراف پیدا می شد و می شود، مردم به سختی می توانستد خانه های شان را گرم کنند. به همین دلیل مجبور بودند تا جایی که می توانند خانه های شان را کوچک بسازند تا با همان مقدار کمِ هیزم‌، فضای کوچک خانه را گرم نگاه دارند. از طرفی وجود پنجره و درِ کوچک باعث می شد تا گرمای کمتری از خانه بیرون برود و سرمای کمتری هم از بیرون به داخل بیاید. در اصل کارکرد پنجره های این خانه ها تنها برای این بود که نوری از بیرون به داخل تابیده شود تا اهالی خانه متوجه شوند روز شده است یا هنوز ستاره ها در آسمان می درخشند. بیشتر درها نیز به سمت جنوب ساخته شده بودند تا از ورود بادهای شمالی به داخل خانه جلوگیری کنند.

makhonic2

در کنار این نبود حیواناتی مانند الاغ، گاو، اسب و … در این منطقه باعث شده بود که اهالی نتوانند برای آوردن سنگ های بزرگ و مصالح بهتر به قسمت های دورتر بروند. آنها مجبور بودند تا با دست خود مصالح خانه شان را از کیلومترها دورتر همراه بیاورند؛ موضوعی که موجب می شد مردم از حداقل مواد برای ساخت خانه استفاده کنند. امروزه اما ماخونیکی ها به ساخت خانه های معمولی که در تمام ایران ساخته می شوند روی آورده اند و دیگر در خانه های قدیمی خود زندگی نمی کنند.

در برخی منابع آمده است که قدمت روستا و منطقه ماخونیک به هزاران سال پیش باز می گردد و این روستا تاریخ کهنی دارد. یکی از شواهد این ادعا نیز سنگ نگاره ای ست که در نزدیکی قنات ماخونیک کشف شده و نقش چوپان و بزی بر روی آن دیده می شود. البته این نقش طی سال ها به دلایل مختلف مانند باران، دخالت انسان و باد تا حد زیادی از بین رفته و چیز زیادی از آن باقی نمانده است. به غیر از این سابقه مکتوب دیگری در مورد تاریخ این روستا وجود ندارد. تنها “کلنل چارلز ادوار دبیت” در کتاب سفرنامه خراسان و سیستان در دوره ناصرالدین شاه اشاره هایی به منطقه ماخونیک کرده است.

اگر بخواهیم از فرهنگ و آداب و رسوم ماخونیکی ها سخن بگوییم می توانیم به مراسم مختلف روستا اشاره کنیم. مراسمی مانند جشن عروسی و نامزدی- مراسم ماه رمضان، عید فطر و قربان و رسم باران خواهی که متاسفانه اطلاعات چندانی از نحوه برگزاری آنها در گذشته و امروز نداریم ولی به احتمال زیاد به شیوه اقوام سنی نشین افغانستانی اجرا می شده است.

makhonic3

تنها سنتی که از آن اطلاعات اندکی وجود دارد سنت ناف بری ست که تا چندین سال پیش بین مردم ماخونیک رواج داشت. بر اساس این سنت هر زمانی که دختری در روستا به دنیا می آمد، اهالی برای چشم روشنی و تبریک به خانه نوزاد تازه متولد شده می رفتند. همان زمان نیز از بین پسرهای فامیل یکی را برای ازدواج با نوزاد تازه متولد شده انتخاب می کردند تا وقتی که هر دو به سن قانونی رسیدند با هم عروسی کنند. به این کار ناف بری می گفتند که در اصطلاح به این معنی ست که ناف نوزاد دختر به نام آن پسر بریده شده است و آن دختر با هیچ کس دیگری نمی تواند ازدواج کند. البته این رسم دیگر در میان اهالی رایج نیست و به دست فراموشی سپرده شده است.

نکته جالبی که می توان به آن اشاره کرد عدم مصرف هر گونه دخانیات بین اهالی این روستاست. ماخونیکی ها کشیدن سیگار و دیگر دخانیات را گناه می دانستند و هنوز که هنوز است این کار را ناپسند می دانند و دست به سیگار و مواد مخدر دیگر نمی برند.

پیش از باز شدن راه ها و توانمندتر شدن مردم برای خرید لباس از شهرهای اطراف، ماخونیکی ها لباس های دستباف خودشان را می بافتند و می پوشیدند. اهالی اینجا چه مرد و چه زن تعریف می کنند که مادران و پدران شان به دلیل کمبود منابع مالی به آنها آموزش می دادند تا لباس خودشان را ببافند و کفش خودشان را درست کنند و تقریبا همه این کار را بلد بودند. جنس اصلی لباس مردم نیز پارچه های ضخیم کرباس بود، هرچند از ۲۰ سال پیش دیگر لباس هایی از جنس کرباس در ماخونیک بافته نمی شود. امروزه بیشتر مردم برای تهیه لباس به شهر می روند و تنها عده کمی لباس هایی از جنس کرباس می پوشند.

برچسب ها:
, , ,
دیدگاه ها: بدون دیدگاه
30 سپتامبر 18

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *